مراست دیدن روی تو بی نقاب لذیذ


چنانکه تشنهٔ دو روزه است آب لذیذ

بود لذیذ مرا در بهشت ذوق و صال


چنانکه عابد صد ساله را ثواب لذیذ

بود مراد تو ترک حساب ای زاهد


مراست چون و چراهاش در حساب لذیذ

مرا بروز قیامت پس از لقای حبیب


بود جوار وی و پرسش و خطاب لذیذ

ز حور و قصر بلوز و عسل مگوی که من


جزاوم هیچ نباشد بهیچ باب لذیذ

بود ز چشم خوش یار لذت مستیم


چنانکه عامه را مستی شراب لذیذ

از این جهان غم او انتخاب کردم من


که نزد من غم او هست بیحساب لذیذ

بود ز سینهٔ بربان خود مرا لذت


چنانکه گرسنهٔ را بود کباب لذیذ

نماند صحبت اصحاب را دگر فیضی


مراست فیض همین صحبت کتاب لذیذ